ارتش با آن همه دک و پز و پول توجیبی، حتی نتوانست چند ساعتی نیروهای روس و انگلیس را لب مرز معطل کند تا رضا شاه با فراق بال از تخت و تاج خداحافظی کرده و برای راه کمی ماست موسیر و چیپس سرکه نمکی بردارد. یعنی رضا شاه تاخود اصفهان شکم خالی رفت.
آثار گرخیدگی در چهره شان به وضوح قابل مشاهده بود، برای این که به آنها دلداری بدهم میگفتم: نگران نباشید، ما میرویم خارج آمپول بزنیم و زودی باز خواهیم گشت و آنها می گفتند که دوست دارند حرفم را باور کنند اما هرکاری میکنند باورشان نمی آید!