اگر شنگول و منگول و حبه‌ی انگور اصلاح‌طلب بودند

شنگول‌تر از شنگول

گرگ: «آخه دشمنی با شما چه فایده‌ای واسه من داشته؟»
شنگول: «تو بیا، فایده داره، امروز علف زیاد خوردیم‌ها.»
گرگ: «نمیام، رژیم گرفتم.»
شنگول: «باشه، جهنم و ضرر، حبه‌ی انگورم بخور.»
گرگ: «نمیام، اصلا من گیاه‌خوار شدم، دست از سرم برمی‌دارین؟
»

نگاهی به سریال پدر پسری

یک خانواده ی معمولی

فیلمنامه ی سریال اقتباسی از کتاب طنز آخرین نشان مردی نوشته ی مهرداد صدقی است

قصه سر شب

آقا گرگه

علی بابا و چهل دزد

صدایی از طرف غار بلند شد: با سلام به سامانه جامع دزدان خوش آمدید. لطفا رمز عبور را اعلام نمایید.

علی بابا همان کلمه را تکرار کرد اما غار ارور ۴۰۴ نات فاوند داد.