پس صحیفهای ساختند از جمیع تواصی در باب پندهای متنوع اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، انتزاعی، اشتباهی و الخ که آن را به حُرمت مرید ممتاز و مورد مکاتبه، ناموسنامه نام نهادند
آنها ابتدا پنهانی از درِ پشت وارد یونان باستان شده و تعمداً مخِ ۲۰ نفر از اهالی آنجا را در لحظه زدند. آن ۲۰ تن متقاعد شدند که سلسله اُلمپیاکوس، اساساً خوب نیست و باید سرنگون گرد
رژیم همه جور امکاناتی برای رفتن مردم به ارمنستان و ترکیه فراهم میکنه و قیمت تورها و پروازها خیلی پایینه اما مثلاً قیمت همون چیزها توی سفرهای زیارتی کربلا خیلی بالاست.
خلاصه هر روز قیمت دریک بالاتر و قیمت دِراخمای به چُخ میرفت. در این میان جانگیروس که کمرش از تکیه به قدرت بازمانده بود تکیه به ثروت را برگزید. وی به برادرش گفت: «داداش بیا بشین یه چیزی بهت بگم.» او در خفا پیشنهاد داد حکومت واسطهی بینِ اجناس وارداتی از ایران و مردمِ یونان شود.
وضع برخی از مردم پس از مدتی رو به بهبودی میرفت و بعضی دیگر در وضعیت لالی میماندند که بعداً در زبان یونانی به لالمانی به معنی کسی که بیماری لالی در او تثبیت شده است مصطلح شد.