از دیگر ویژگیهای جالب کتاب این است که نویسنده با صراحت کلامی که مخصوص طنزپردازان است و بدون لکنت زبان به هرکه بخواهد و لازم بداند تشر میزند و به باد انتقاد میگیرد.
ایرانیهایی که مدیری نشان داده فقط زبانشان فارسی است و اسم فرودگاهی که میخواهند از آن مهاجرت کنند در تهران است. همین! محض رضای خدا حتی یک نشانه دیگر برای ایرانی بودن این آدمها نمیبینیم و تیر آخر را هم به پلیس ایرانی شلیک میکند.
در ادامهی تلاشهای انگیزشی، صبح پنجشنبه صبحانه در سینی گذاشته تقدیم نگاه همسر کرده و گفتیم: «عزیزم، خیلی هوسِ ساندویچهای سرد نمایشگاه کتاب رو کردم.»
بدین ترتیب با ایجاد انگیزه، دامنکشان و بچه در کالسکه، برای ناهار عازم نمایشگاه کتاب شدیم.
در واقع تمرکز و توجّه اصلی سریال روی یک خانواده بود و در پایان هم همین خانواده قهرمان میشد. اما کمکم پایتخت از این نسخهی خودش فاصله گرفت؛ کلکلها و گاهی دعوای شخصیتها با یکدیگر جدّیتر و پیچیدهتر شد.