از دی ماه 1387 تا کنون، اتفاقات عجیب و غریبی در دنیا رخ داده است. برزیل هفت گل از آلمان خورده است. چند هواپیمای مالزی در آقیانوس افتادند و رسماً ناپدید شدند و یک خلبان دیوانه هم در اروپا که حال تنهایی خودکشی کردن نداشت هواپیما را با مسافرانش به رشته کوه آلپ زد. چند زلزله بزرگ در دنیا به وقوع پیوست که زلزله نپال یکی از آنها بود. رابطه کوبا و آمریکا نسبتا خوب شد. در اوکراین جنگ سر گرفت. ویروس ابولا در آفریقا شایع شد و...
او فرزند سوم کنت ژان دوسنت اگزوپری و ماری دو فونسکلوب بود و سقف مطالباتش از خانواده با توجه به بچه سوم بودن، در حد همان «شیرخشک» و «پستونک» باقی ماند.
پدر و مادرش اهل لیون نبودند؛ در آنجا هم سکونت نداشتند؛ اصلاً گذرشان هم به آنجا نیفتاده بود؛ هیچ فک و فامیلی هم در آنجا نداشتند، ولی معلوم نشد چه شد که آنتوان در آنجا چشم به جهان گشود.
بُن کتاب، کاغذی بهادار است که وزارت ارشاد کشور جمهوری اسلامی ایران از محل سوبسید (یارانه) برای پرازدحام کردن نمایشگاه کتاب به مردم بهویژه کارمندان و دانشجویان میدهد.
سلام عرض کردم. میخواستم بگویم این جشنوارهای که اخیرا تحت عنوان «جشنواره فیلم مدافعان حرم» برگزار شد، خیلی کار پیشپاافتاده و ضعیفی بود. اصلا مگر خود این مدافعان حرم چه کردهاند که حالا ما بخواهیم برایشان جشنواره هم بگیریم؟! آنها فقط به خاطر پول رفتهاند دو هزار کیلومتر آنطرفتر و دارند با تکفیریها میجنگند تا وارد مرزهای ما نشوند و این وسط نهایتا جان خود را هم از دست میدهند؛ همین!
اما شیخ گفت: یه جا بشینید یه لحظه دارم فکر میکنم. سپس گفت: شما شش نفرید و من هم شش دختر دارم. اگر راست گفته باشید و از همه اخبار مطلع باشید، دخترانم را به عقد شما در خواهم آورد. اما اگر دروغ گفته باشید، پس وای به حالتان. در اینصورت شما را پندی خواهم داد آنچنان به، که دچار بیماری نوظهوری به نام "تکرر خود جامهدری" شوید!