دغل‌باز

از ترس چون روباه پیری که به دنبال کلک بود
نیرنگ بازی کردی و قبل از خطر تدبیر کردی

فال در وقت‌های پایانی

کتاب حافظ جیبی

شاید برای شما سوال باشد چرا قطع کتاب حافظ جیبی بود؟ کمی فکر کنید به جواب آن می‌رسید. خود شما حاضر هستید با حمل کردن کتاب در ابعاد بزرگ‌تر، از چندصد میلیون جواهر با ارزش بگذرید؟

وصله؟ عمرا!

اسوه‌ای بود که آزادی میهن می‌خواست
حیف جز از نظر پوششی آزاد نکرد

برگی از خاطرات منشی دربار

بخشش لازم نیست باتومش بزنید

از اینکه بیدارشان کرده بودم بسیار شرمگین شدم، فلذا جلوی میز ایشان زانو زده، عرض نمودم: «من را بکشید سرورم، من لیاقت پادشاه عادلی چون شما را ندارم.» ایشان نیز به من تفقد کرده، دستی بر شانه‌ام گذاشتند و فرمودند:«باشه.»

در آینده می‌خواهید چکاره شوید؟

منشی سخت‌کوش

خواهرمان شغل راحت و ریلکسی دارد، چون هر وقت بابا و مامان از او سوال می‌کنند که چکار می‌کنی تا می‌آید جواب بدهد خوابش می‌برد و به قول مامانمان جنازه می‌شود.




عنوان