دختر بحرین

بدید برود

ما با بودن بحرین، با عربستان همسایه می شویم. از آن جهت که عموهای بن سلمان مثل خودش تربیت درست و حسابی ندارند و ممکن است بچه های ما هم یاد بگیرند. و کارهای بد بد کنند

روایتی از بازار سیاه انتخاب اسم تا انتخاب رشته

رشته‌ی فرد به از دولت اوست

لبته تا قبل از آن هم زنان فیسوی کدخدا میگفتند ما میخواهیم مثل مهناز قلی خان مظفر، بچه مان را پشت کوه به دنیا بیاوریم و هرچه صغیر و کبیر میگفتیم وسط کویر لوت را چه به کوه؟ گوششان طلبکار بود. دست آخر هم برای وضع حمل یازده ماه زودتر با خر و اشتر راهی بلاد دور می شدند.

خاطره‌نگاری در یک دایره مهم در اداره کار

خندوانه‌ی کاری

با برچسب شبرنگ دار و فونت نستعلیق رویش اسم اداره را نوشته بودند: اداره بیخیال کردن مردم از پیدا کردن کار. خیلی کیف کردم. برای همین گفتم کارمندان صندلی ها را مثل خندانه در سالن انتظار بچیندد و جلوی متقاضیان پانتومیم بازی کنند.

خاطرات له شدن زیر چرخ های توسعه

بزرگی می‌گفت!

پدرم تشخیص میدادند که خوردن قاقالی‌لی و خروس قندی موجب تخریب امنیت ملی دندان ها و همچنین تشویش اذهان عمومی بچه های کوچه میشود، ما هم میپذیرفتیم و پول تو جیبی و عیدی های ما برای خودمون(با تأکید) در صندوق ذخیره ی درماندگان ذخیره میشد

اندر حکایت نظم در کارهای جمعی و تَشَکُّلاتی

پیر و مریدان

در روز اول دستوری عمومی داد برای کمک به مستحقان، برپایی کرسی‌های درس، ساخت اماکن و معابر عمومی و صد وبیست و هشت کار دیگر. طوری که مریدان ضجه بر دهان، انگشت دریدند و گریبان کشیدند؛ البته اول می‌خواستند انگشت بر دهان، گریبان بدرند و ضجه بکشند ولیک به سبب گرگیجه‌ی شدید همه چیز قاطی شد.