ما با بودن بحرین، با عربستان همسایه می شویم. از آن جهت که عموهای بن سلمان مثل خودش تربیت درست و حسابی ندارند و ممکن است بچه های ما هم یاد بگیرند. و کارهای بد بد کنند
لبته تا قبل از آن هم زنان فیسوی کدخدا میگفتند ما میخواهیم مثل مهناز قلی خان مظفر، بچه مان را پشت کوه به دنیا بیاوریم و هرچه صغیر و کبیر میگفتیم وسط کویر لوت را چه به کوه؟ گوششان طلبکار بود. دست آخر هم برای وضع حمل یازده ماه زودتر با خر و اشتر راهی بلاد دور می شدند.
با برچسب شبرنگ دار و فونت نستعلیق رویش اسم اداره را نوشته بودند: اداره بیخیال کردن مردم از پیدا کردن کار. خیلی کیف کردم. برای همین گفتم کارمندان صندلی ها را مثل خندانه در سالن انتظار بچیندد و جلوی متقاضیان پانتومیم بازی کنند.
پدرم تشخیص میدادند که خوردن قاقالیلی و خروس قندی موجب تخریب امنیت ملی دندان ها و همچنین تشویش اذهان عمومی بچه های کوچه میشود، ما هم میپذیرفتیم و پول تو جیبی و عیدی های ما برای خودمون(با تأکید) در صندوق ذخیره ی درماندگان ذخیره میشد
در روز اول دستوری عمومی داد برای کمک به مستحقان، برپایی کرسیهای درس، ساخت اماکن و معابر عمومی و صد وبیست و هشت کار دیگر. طوری که مریدان ضجه بر دهان، انگشت دریدند و گریبان کشیدند؛ البته اول میخواستند انگشت بر دهان، گریبان بدرند و ضجه بکشند ولیک به سبب گرگیجهی شدید همه چیز قاطی شد.