خرده‌ روایات شاخ‌ المسافرین از سفر به افغانستان

دندان‌پزشکی در قلمرو قصاب‌ها

گاهی مجبور می‌شوم برای دقایقی از توهم «مثلا الان صدسال پیش است و من دارم می‌روم از چشمه آب بیاورم» بیرون بیایم، پایم را از توی چاله‌ای بیرون بکشم، «چادری» را جمع کنم توی بغلم و بدوم تا به بقیه برسم. اتفاقا شاعر هم می‌فرماید کار هر بزرگواری نیست خرمن کوفتن! که به اینجا ربطی ندارد. همین‌طوری یادم افتاد.

گفتگوی مریم رجوی با روح مسعودشون

به گور پدرت خندیدی

رفتی و طفل تو جا ماند، در آتش! چه قشنگ!
تو بعنوان "پدر"، مستحق تمجیدی

وای مسعود! به‌یاد تو فقط خندیدم
تا پِخیدند، تو با پاچه‌ی تَر، گرخیدی

مرزهای آنلاینی جابجا شد

ساقی‌آنلاین!

دیگر لازم نیست بساط سیخ و سنجاق را کف خانه رها کرده و از این ته مه‌های پارک به آن ته مه‌های پارک بروید. بلکه با نصب اپلیکیشن‌های ساقی‌آنلاین، ساقی، جنس موردنظر را در واحد و با بسته‌بندی منحصر به فرد تحویل می‌دهد.

داستان ارز گمشده چه بود؟!

سفید برفی و هفت بدترکیب!

بشنوید از جادوگر پدرسوخته‌ای که آن‌طرف‌تر بود و کارش هم این بود که به بهانه‌ی واردات، ارز ۴۲۰۰ تومنی می‌گرفت و در بازار آزاد می‌فروخت و ثروتی به هم زد و خلاصه گاوی بود برای خودش

وقتی که پندی بهتر داده می شود

لاک پشت و خرگوش (نیوورژن)

خرگوش جواب داد: «میخوام استراحت کنم تا لاک پشت بیاد و به آرامی از کنارم رد بشه و من پند و اندرز بگیرم که آهسته و پیوسته رفتن بهتر از تند رفتنه.» کفتار دیگر گفت: «پولش رو بده. هر کار میخوای بکن.»