دفتر خاطرات را بازکردم و زیر فصل “نجف” نوشتم:«انا خادم الحسین» یعنی من به شما کاری ندارم که از کی تشکر می کنید؛ شما؟ طرف حساب من که شما نیستید. اصلاً اِنّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله لانُریدُ مِنکُم جَزاءَ ولاشُکوراً…
حتی کلیدساز محل که دو ریال از طلبش را وصول کرده بود، باز بر جام حاجی فیروز دل بسته بود.
حاجی فیروز کاری به این کارها نداشت. میخواست صندلی و کاخ سیاهش را بدهد برود که راحت بشود. اما چه کسی جرات داشت صندلی حاجی فیروز را بخرد؟
مرد از طریق شاگرد اتوشویی آدرس منزلش را پیدا می کند ولی وقتی به داخل خانه اش می رود با یک خانه ی نیمه سوخته مواجه می شود. کارگردان در این جا می خواسته این پیام را منتقل کند که بالاخره خانه ی خلافکاران آتش می گیرد حتی اگر مظلوم باشند. اما بعدا که می فهمیم خانه عمدا توسط افرادی سوخته کلا گند زده می شود به پیام اخلاقی.
نقز کتاب، یعنی نقد طنز کتابهای نغز! ولی قرار نیست همه اش طنز باشد .نقد جدی کتابهای طنز هم داریم.نقد طنز کتابهای جدی هم داریم. تازه فقط نقد هم نیست.معرفی کتابهای به درد بخور در حوزه های به درد بخور هم داریم که خودمان خوانده ایم و دوست داریم تو را هم در لذت همراهی آن کتاب سهیم کنیم.تازه تر اینکه فقط کتاب هم نیست !نقز کتاب ،در عمل هر نوع از مطبوعات را شامل می شود.حالش را ببرید........