مرد ساده، حالا بسیار عصبانی است و به مرد چاق می گوید: "تو همه چیزم را گرفتی، باید حقم را پس بدهی" مرد چاق پاسخ می دهد: "نگران نباش! قول می دهم که غذا نخوردن تو، روی سلامتی ات اثری نداشته باشد." مرد ساده از کوره در رفته و چهره اش از شدت عصبانیت برافروخته می شود و یک چنگال به سمت مرد چاق پرتاب می کند. در حالی که چنگال به دنبه های شکم مرد چاق خورده و کمونه می کند، صدای آمدن پیامک می آید.
از دیگر تبلیغات سوء در این زمینه این که گفته می شود اگرچه معمولا اعتیاد با سیگار یا قلیان ساده شروع شده اما کم کم معتاد در دام اعتیاد فرو رفته و کارش به جایی می رسد که همه به او به چشم یک موجود بی ارزش و سربار جامعه می نگرند که اختیاری از خود ندارد و حتی خنده دار تر این که می گویند یک معتاد نمی تواند به راحتی دست از اعتیاد بکشد.
شنبه:امروز قول داده اند مرا به مشهد ببردند و احتمالا به سرزمین موج های آبی هم میبرند.تازه زنگ زدند به علی نامی و گفتند تا مشهد هستیم بیا و سخنرانی کن و حالش را ببر.دوستم میگفت که فردا "ایر" مان را شیراز یا اصفهان ببریم تا این خوشگل بابا دلش باز شود"بعد هم روکش صندلیم را گوگولی گوگولی کرد".
از آنجایی که این ایرباس عزیز با این همه تشریفات و سلام و صلوات به تازگی وارد کشور شده اند و پس از چهل سال و با گذراندن دوران نقاهت! لطف کرده و آسمان ایران را برای پریدن انتخاب کرده اند و نه اسپانیا! شرط ادب این است که ما هم حرمت مهمان را بجا بیاوریم.