حسن افزود: «نکن ممد. ننویس. هی ضایعبازی درنیاور. یهو نظام بهت گیر میدهد. بقیه هم میخندند!» ممد گفت: «کردم! به شما هم از الکی گفتم که میروم تهران. برداشتم یک نامه به نمایندگی از آزادگان برای نظام نوشتم تا به حرمت من که در واقع نمایندهی آزادگانم، حصر را تمامش کنند. هیشکی هم نخندید.»
کلی کوکتل مولوتف درست کرده بودم که بعد از انتخابات بریزیم تو خیابونا، چند تا سطل آشغال و اتوبوس آتیش بزنیم. اما نتیجه ی انتخابات یه چیز دیگه شد و الآن همشون رو دستم مونده. تا چهرشنبه سوری هم که خیلی مونده.