درباره فروش صندلي دانشگاه ها به و از

یک عده دانشجونما

همه استادها هم از آنها راضي بوده اند و توي جزوه شان برچسب «هزار آفرين دختر گلم» چسبانده اند؛ كه بازهم يكهو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي ديده است كه اي دل غافل، چه نشسته ايم يا چه نشسته ايد (ترديد از نگارنده است) كه اينها همه شان، «يك عده دانشجونما» هستند كه نه تنها توي كنكور شركت نكرده اند، بلكه هيچ 500ميليون توماني هم بابت خريد صندلي دانشگاه نداده اند، تازه اسمشان هم در ليست حضور و غياب كلاس نيست!

روایتی از بازار سیاه انتخاب اسم تا انتخاب رشته

رشته‌ی فرد به از دولت اوست

لبته تا قبل از آن هم زنان فیسوی کدخدا میگفتند ما میخواهیم مثل مهناز قلی خان مظفر، بچه مان را پشت کوه به دنیا بیاوریم و هرچه صغیر و کبیر میگفتیم وسط کویر لوت را چه به کوه؟ گوششان طلبکار بود. دست آخر هم برای وضع حمل یازده ماه زودتر با خر و اشتر راهی بلاد دور می شدند.

تابستان خود را چگونه خراب کردید

پوشک و مشما!

در حالت افسرده و ناجوری بود
وضع دهنش خراب و سانسوری بود
هر روز دو تا مداد HB می خورد
بیچاره گمان کنم که کنکوری بود




عنوان