لبته تا قبل از آن هم زنان فیسوی کدخدا میگفتند ما میخواهیم مثل مهناز قلی خان مظفر، بچه مان را پشت کوه به دنیا بیاوریم و هرچه صغیر و کبیر میگفتیم وسط کویر لوت را چه به کوه؟ گوششان طلبکار بود. دست آخر هم برای وضع حمل یازده ماه زودتر با خر و اشتر راهی بلاد دور می شدند.
با اینکه رفتم خارج و هرکاری خواستم کردم ولی بازم اجازه دادند برگردم و حتی بهم سیمرغ دادند تا اونجا نتونم به پیشرفتم ادامه بدم. البته متاسفانه بعدش فهمیدم کلاغ رو رنگ کردند و به جای سیمرغ بهم دادند.