همه چیزهای خوب واسه قدیم قدیمها بود. همه احترام سرشان میشد. وقتی یک نفر از تیلیویزیون یا رادیو اسم US را میشنید، اگر پایش دراز بود، پایش را جمع میکرد و دو زانو مینشست مثل اوشین که در مقابل یاشیرو مینشست.
روباه قصه ما بر خوانش دقیق تحریرها و یاهاهاها های مناسب، وسواس به خرج میداد و دقیقاً راس ساعت ۱۲ شب، زیر آواز میزد و حیوانات دیگر را آزار میداد. انسانهای اطراف نیز دقیقاً در همین ساعت، صدای آواز روباه دشتیخوان ما را میشنیدند.