اگر گوجه فرنگی، چو پلنگی بزند بر سرمان پنجه و چنگی، -عجب شعر جفنگی-، و اگر مرغ چو سیمرغ در افسانه بیابیم و اگر سوخته چون جوجه کبابیم و اگر روغنو در شهر نیابیم. همه قابل حل است.
بدانکه روحانا حاجتی داشت، پس بر مبلی نشست و خداوند را چنین گفت: «خداوندا به من صندلیای عطا کن که از شدت نرمی جُم نتوانم خورد» پس خداوند عالم بهاو صندلیای عطا کرد تمام چرم.