شاه نو!

در موریس گِل لگد می کنم

خوب شد چکمه پایم بود

هم اکنون در این جزیره مشغول لگد کردن گل رس هستم و می خواهم یک تنور درست کنم و رس شان را بکشم و پدر همه شان را بسوزانم.

چگونه یک فرار خوب داشته باشیم

توی هارد اعلی‌حضرت

رضا پهلوی گوشه ای  در یک قهوه خانه بین راهی در کشور غربت، نشسته است. و با مقداری تف سیبیل خود را تاب می دهد و انتظار می کشد. گهگاهی هم یک نگاه پنهانی به هاردی که در دستش هست، می اندازد.

گزارش مخفی واقعه گوهرشاد

به سر همایونی، گل

مردم در رگ هایشان خون داشتند. بسیار مهیج و جذاب بود. تا الان ندیده بودم. گلوله که به ابدان شان می خورد خونشان می پاشید. عین فیلم‌های پنجاه سال بعد.




عنوان