چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

ما هنوز مرد اعتدالیم. هنوز پای میز مذاکره هستیم.» حتی اگه مجبور باشیم با ساعت و دیوار و عقربه و آیفون تصویری مذاکره کنیم. «منطق ما منطق مذاکره‌ست.» ما اجازه نمی‌دیم کسی توی پیاده‌روها خیابون بکشه. ما اجازه نمی‌دیم فرزندان بَرومند ایران از شادی در مدارس محروم باشن. چرا اجازه نمی‌دید جوانان به کنسرت برن؟ چرا کالاهای اساسی رو احتکار می‌کنید؟ چرا زنان از حضور در استادیوم‌ها منع می‌شن؟ چرا منو صحنه‌سازی می‌کنید؟

جریان آزاد اطلاعات

تمرین کشتار

نقشه محرمانه دشمن برای رژیم چینج

بریم تهران دوغ بخوریم!

جان لیوان آبی که تا چند دقیقه پیش دندان مصنوعی هایش داخل آن بود را برداشت ، با دست دیگرش که تلفن را گرفته بود، سعی کرد بینی اش را هم بگیرد و چند جرعه آب نوشید. بعد با آرامش گفت: «رضا جاااان!...» و «جان» را طوری کشید که یعنی انتظار داشت رضا هم از آنطرف خط با او همنوا شود و بگوید جااااان؟! اما رضا فقط گفت: «هان؟!»




عنوان