هفت وادی

منطق الگلابی

راه کم کم داشت پایان می گرفت
یک به یک دیسک کمر ها می گرفت

لب فتاده، چانه بر اشکم عمود
اندر آنجا یک گلابی هم نبود

سفرنامه بلاد فرنگ

این چشم آبی های متاسف

ندانستیم اف ای تی افی که می گوید چیست اما ذیل تلفظ آن قطراتی از آب دهانش بر چهره مبارکمان پاشید که اگر از جانب رعیت خودمان که هیچ صدر اعظممان چنین بی خردی سر زده بود زبان از پس حلقومش می کشیدیم اما لامصب مثل عسل می ماند!

روايت هفته

روایت هفته

شتابان می‏روی سوی کجایو؟
بکن ترمز، نکش در جاده لایوو
به فیلمی گشته‌ای رسوای عالم
مکن کاری که بر پا سنگت آیو

استاد لرل هاردی و مستر بین

شعرخوانی طنز امیرحسین کمال زارع در یازدهمین شب طنز انقلاب اسلامی (نطنز11) 2 دی 97 - حسینیه هنر تهران




عنوان