نامه ای برای یک نفر

تهریم جحرمی

آن روز داشت کتاب درسی اش را می خواند و به جای ورق زدن دنبال صرچ در فهرست کتاب می گشت تا مطلب را پیدا کند.

پیشرفت با نگاه به آمریکا و اسراییل

من هم احضاریه می‌خواهم

تازه اخبار می‌گفت آن کودک بخاطر پرتاب سنگ در کوچه و خیابان کشورش این احضاریه را دریافت کرده. اگر به این باشد که ما خودمان لایق هزارتا احضاریه‌ایم.

موضوع انشا: چگونه زندگی خوبی داشته باشیم؟

غلط کردی!

من ازدواج را دوست دارم... آخ! مادرم با چوب بالای سرم نشسته است. پدرم می گوید خاااک! تو هم مثل من بدبخت می شوی. پدرم می گوید آخ! مادرم به پدرم می گوید ازدواج مگر چه مشکلی دارد؟ تو که قبل از ازدواجمان هیچی نداشتی، اما الان یک زن عالی و ماشین داری. پدرم می گوید اگر ازدواج نکرده بودم به جای خرج بوتاکس و عمل دماغت، دوتا خانه و چندتا زمین خریده بودم. مادرم دیگر چیزی نمی گوید، فقط صدای ...خوردم پدرم می آید!

درباب بالارفتن تعداد سدها و پایین آمدن ذخیر آب آنها

ایستادن روی سگگ کمربند

اما یک سوال برایم ایجاد شده که: ایستادن روی کمربند مگر درد دارد!؟ البته شاید ایران روی سگک این کمربند باشد که اینجوری اوضاع داغان است.
برادرم می گوید:ایران دچار جنون سد سازی شده است بر هر آبراهه ای سد احداث کرده اند.راست می گوید پدرم بر روی درز های پنجره ها را با لباس تابستانه های من سد ساخته. دیگر نمی توانم با خاک های مانده روی طاقچه و آب باران، گل درست کنم و سرگرم شوم .من هم معتقدم سد سازی زیاد خوب نیست.انگار پدر هم کمی جنون گرفته این را باید به مادر بگویم.




عنوان