آقا اجازه؟ داره خودش و مجلس رو همین الان یهویی استوری میکنه، اینجا نتش ضعیفه رفته جلوی در.
+خب صبر میکردFATF رو تصویب میکردیم با اون یهویی می انداخت.
مرحوم خیلی دوست داشت عروسی ناگهانی این جوون رو ببینه ولی حیف که نشد...(رو به فاطی) فاطی اون کادو رو بده.
خواهر عروس:
- وااای حاج خانم چقدر زحمت کشیدین. چه قدر باارزش. یه بطری از آب استخری که مرحوم رو توش از دست دادیم.
جمع با حالی گرفته میخواند:
«ای آنکه مذاکره شعارت/جانها به فدای خاطراتت»
خودم را در بغل پدر دیدم که با جیغ و داد به سمت پناهگاه میدود. حالا که فکر میکنم صدای جیغ پدر از صدای موشکها هم ترسناکتر است. اوه اوه فردا صبح باز باید تشکهایمان را بشوییم.