مصائب زندگی گربه ای

بداهه ی شاعران راه راه

مرثیه ای برای مشا

رفتی ولی همیشه کنارم نشسته ای
بوی تن تو می دهد این دور و بر هنوز

با اینکه سوم و شب هفتت گذشته است
خوابم نمی برد پسرم تا سحر هنوز

دردلهای یک پدرخر

نمایشگاهی برای پدرسگها

دلمون خوش بود که گوشتمون لذیذ نیست و حداقل نمی خورنمون، اما ازوقتی که جمجمه ی عموزاده هام رو پشت چندتا رستوران بین راهی پیدا کردن، دیگه ما تو این زمینه هم چیزی کم نداریم.




عنوان